قصه گنجشک و امام رضا
برگزیده سوم قصه گویی رضوی چهاردهمین جشنواره بین المللی امام رضا(علیه السلام)
گنجشك خودش را انداخت روي عباي امام رضا(ع). جيغ مي زد و نوكش را تند تند به هم مي زد .
امام رو كردند به من: "عجله كن اين چوب را بگير برو زير سقف ايوان مار را بكش." چوب را برداشتم و دويدم . جوجه هاي گنجشك مانده بودند توي لانه و مار داشت حمله مي كرد بهشان .
مار را كشتم و برگشتم با خودم مي گفتم امام و حجت خدا بايد هم با زبان همه ي موجودات آشنا باشد.