دلقک
در این داستان ماجرای دوستی یک دختر دانشجو بهنام نگار با دختربچهای روایت میشود که گویا یک دلقک به دنیا آمده است. این دلقکبودن هم به ماهیت و هم شغل او و خانوادهاش بازمیگردد. در این دوستی، دلقک به نوعی وارد زندگی شخصیت اصلی داستان میشود و در آن تغییراتی ایجاد میکند و در نهایت نیز از آن خارج میشود.
فضای این رمان به گفته هدی حدادی، کاملا رئال و واقعی است اما اتفاقهای آن شکل و شیوهای فانتزی دارد، زبان نگارش داستان محاورهای است و زبان طنز و شیوه فانتزی متن نیز با این نوع بیان تلفیق شده است.
روزای بد زیادن. مثلا روز رد شدنم تو امتحان گواهینامه. یا اون روزی که صبحش یه جنازه رو از جلو در خونه تشییع کردن و صدای جیغ یه زن رفت تا ته رگ و ریشهی مغزم. یا اون روز لعنتی که کامپیوترم وسط کاری که فرداش باید تحویل میدادم پت پت کرد و صفحهش سیا شد. یه روز افتضاح دیگهام روزی بود که همسایهی احمق طبقهی بالا ایوونش رو شست و همهی آب و کفا رو ریخت
رو گلدون ریحونایی که با بدبختی پرورش داده بودم. هر بار که نوک سبزی یکیشون از خاک زده بود بیرون، قربونش رفته بودم؛ ماچش کرده بودم. آره همهشون با هم یهباره کفی شدن و تلف شدن. روز واقعا بدی بود.
روز جلسهی آپارتمانم از اون روزاست. یه جور مهمونی که مسخرهس که همه خونهی یکی جمع میشن و دربارهی آب و برق و شوفاژ و این که هر کی چه قدر باید پول بده حرف میزنن. بعد دعوا میکنن. بعد دوباره آشتی میکنن و شیرینی و چایی و این چیزا میخورن.
جوایز:
- دریافت نشان سومین جایزه کتاب مهر (انتخاب دختران نوجوان بیسرپرست و بد سرپرست موسسه مهر طه)
- دریافت چهار لاکپشت پرنده از هفتمین فهرست لاک پشت پرنده شامل کتابهای برگزیده پاییز ۱۳۹۱
- این کتاب در سایت اینترنتی فروش محصولات کانون به نشانی shop.kpf.ir و در فروشگاههای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در سراسر کشور و فروشگاههای محصولات فرهنگی هنری در دسترس علاقهمندان قرار دارد
۶٢/
ت ٩۵٢ ج
۱٣٩۱