سوهان

دسته : طنز
زیر رده : داستان کوتاه
گونه : طنز
گروه سنی : ٧ تا ۱۶ سال
نویسنده : حنانه دانش

روی بلندترین جایگاه بودم . با نور افشانهای بالای سرم براق‌تر به نظر می‌رسیدم. یک نفر داد می‌زد: سوهان فرد اعلا داریم فقط ۱۵۶۰۰ . وای قیمت من از همه بیشتر بود. فکر نمیکردم با این قیمت کسی من را بخرد. دو روز گذشت. یک نفر آمد و گفت : بهترین سوهانتون کدومه ؟

شرح داستان

روی بلندترین جایگاه بودم . با نور افشانهای بالای سرم براق‌تر به نظر می‌رسیدم. یک نفر داد می‌زد: سوهان فرد اعلا داریم فقط ۱۵۶۰۰ . وای قیمت من از همه بیشتر بود . فکر نمیکردم با این قیمت کسی من را بخرد. دو روز گذشت. یک نفر آمد و گفت : بهترین سوهانتون کدومه ؟ آقای فروشنده هم  من را بهش نشان داد. زن خیلی پولدار بود . خوشحال بودم و از یک طرف ناراحت که تخت پادشاهی من حالا به یک سوهان دیگر می رسد. من را توی پلاستیک انداخت و زیر چادرش گرفت و به راه افتاد.  وارد مغاره ای شد. از پشت چادر چیزی دیده نمی‌شد. خانومه گفت : لطفا بهترین سوهانتون رو بدید. خیلی خوب شد. خوشحال شدم . ایتطوری به حیاتم اضافه میشد. پرسید قیمتش چنده ؟ قابلی نداره ۳۵۰۰ تومان. زدم زیرخنده که بهترین سوهانشان ۳۵۰۰ تومان است. من کجا و آن کجا. سوهان را خرید و راه افتاد. تا توی خانه منتظر بودم که زودتر ببینمش و حسابی مسخره اش کنم. در خانه پلاستیک ها را گذاشت کنار هم. داشتم دنبال سوهان میکشتم که یک چیزی توی پلاستیک دیدم. گفتم ببخشید شما این طرفها سوهان ندیدید ؟ گفت بفرمایید خودمم. وای از تعجب روغن پس دادم .گفتم تو دیگر چه سوهانی هستی . تو از آهن و پلاستیکی چطوری تو رو میخورند ؟ حتما دندانهایشان را می‌شکنی. خندید و گفت من برای خوردن نیستم . من ناخن آدمها را خوشگل و ناز میکنم. برعکس تو که باعث چاقی و جوشی. از ناراحتی و عصبانیت مثل سنگ سفت شدم و تصمیم گرفتم چندتا از  دندانهای آن خانم را نابود کنم.


حنانه دانش، عضو نوجوان مرکز شماره 2 کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان استان قم


مشخصات داستان
سال انتشار : ۱٣٩۵
سال تولید : ۱٣٩۵