دل گره خورده

زیر رده : داستان کوتاه
گونه : واقعی (رئال)
گروه سنی : ۱٢ تا ۱٨ سال به بالا
نویسنده : راضیه شاهمردی

درخانه نشسته ام. چشمم به صفحه ی تلویزیون خیره مانده است. اشک در چشمانم جمع شده است. تلویزیون دارد حرم امام رضا ع را نشان می دهد. من نمی دانم چرا گریه می کنم!

شرح داستان

درخانه نشسته ام. چشمم به صفحه ی تلویزیون خیره مانده است. اشک در چشمانم جمع شده است. تلویزیون دارد حرم امام رضا ع را نشان می دهد. من نمی دانم چرا گریه می کنم! این اشک شوق است یا اشک ناراحتی و حسادت ؟!هزاران نفر دور و بر حرم هستند. آهای امام رضا ع آهای خدا ! چرا من کنار آن آدم ها نیستم؟ مگر من چکار کردم؟ که باعث ناراحتی شما و یا کس دیگر شده؟ ببخشید ! گاهی اوقات که در تنهایی هایم به این موضوع فکر می کنم، می گویم: یعنی گناه من این است که در خانواده ای فقیر به دنیا آمده ام ؟ یا اینکه کار بدی انجام داده ام ؟ ولی هرچه فکر می کنم جواب را پیدا نمی کنم؛  بلکه سؤالهای دیگری به ذهنم می آید . تنها یک جمله به خودم می گویم: شاید هم روزی هم نوبت من شود ولی نمی دانم آیا این روز اصلا قرار است بیاید یا نه ؟ چون از کودکی روزها و ماهها ،و سالها و... می شمارم ولی نمی رسد آن روز ،الان هفت هشت سال است که من در حال شمارش هستم. دقیق یادم نیست . شاید از آن موقع که فهمیدم دوستم به مشهد رفته است. خاطره هایی که برایم تعریف کرده هنوز توی ذهنم است. یک پنجره هست و همه می آیند تا بیماران شان شفا بگیرند. گنبد زرد بزرگ و.... بغض که می کنم آب می خورم تا اشک هایم جاری نشوند و کسی نفهمد من دارم حسادت می کنم ! حتی قبل از فوت کردن شمع های تولدم هم آرزو کردم. حاضرم با پای پیاده بروم مشهد اما بروم . نه راه را بلدم و نه کسی همراهم است و نه اجازه دارم که از سامان تک و تنها بروم مشهد ، تلویزیون دارد فیلم نشان می دهد . من هنوز مشهدم صحن پنجره فولاد و دارم دلم گره می زنم تا آرزویم برآورد شود. 

اثر نوجوان 11 ساله راضیه شاهمرادی ازکانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان  مرکز فرهنگی هنری سامان استان چهارمحال وبختیاری است .

مشخصات داستان
سال انتشار : ۱٣٩٧
سال تولید : ۱٣٩٧
زبان : فارسی