بابا رضا

زیر رده : داستان کوتاه
گونه : واقعی (رئال)
گروه سنی : ۱٢ تا ۱٨ سال به بالا
نویسنده : مبینا بهرامی

امیدوارم همه چیز در حرم تان روبه روال باشد!حال کبوترانتان خوب باشد و دعای تمام زائرانتان بر آورده شود،اسم من مبینا است

شرح داستان

سلام امام رضا جان !

امیدوارم همه چیز در حرم تان روبه روال باشد!حال کبوترانتان خوب باشد و دعای تمام زائرانتان بر آورده شود،اسم من مبینا است.شما تا حالا مرا ندیده اید چون تا به حال به حرمتان نیامده ام اما من عکس شما را چند بار دیده ام ، پدرم می گوید: ((آن عکس واقعی شما نیست و نقاش آن را از روی احادیث و روایاتی که وجود دارد کشیده)) اما خب! من در ذهنم یک تصویر از شما کشیده ام ولی نقاشی ام خوب نیست که با دست آن را بکشم،من شهر مشهد را خیلی دوست دارم چون حرم شما در آن جا قرار دارد،خواهرم که قبلا به آن جا آمده می گوید اتاقی به اسم اتاق کودکان گمشده دارید که پراز اسباب بازی و عروسک است،خیلی دلم می خواهد به حرم تان بیایم بعد گم شوم و به اتاق اسبا ب بازی شما بروم و حسابی بازی کنم،راستی ما هم دو کبوتر به اسم پرپر و پاپر داریم ،پرپر مال من است و پاپر مال برادرم،تصمیم دارم پرپر را جوری تربیت کنم که هر وقت بزرگ شد او را راهی مشهد کنم تا در کنار شما باشد و هر روز در حرم تان برای من دعا کند،راستی می دانستید که اسم پدر من هم رضا است؟رضا بهرامی!!! من به او می گویم((بابا رضا))و مادرم وقتی صدایش می کند می گوید((آقا رضا))مادر بزرگم بعد از هفت دختر اورا به دنیا آورده  او از شما خواسته بود برایش دعا کنید بچه ای که در شکمش است،پسر باشد تا او به نیت شما اسمش را رضا بگذارد،راستی مادر بزرگم را یادت هست؟؟بیچاره پارسال از دنیا رفت،برای روحش دعا کن.

فکر می کنم نامه ام خیلی طولانی شده است ،شما را به خدا می سپارم.

به امید دیدار شما در حرم مطهر تان...

اثر مبینا بهرامی نوجوان 10 ساله از مرکز فرهنگی هنری باباحیدر استان چهار محال و بختیاری است .


مشخصات داستان
سال انتشار : ۱٣٩٧
سال تولید : ۱٣٩٧
زبان : فارسی