نامه

زیر رده : داستان کوتاه
گونه : واقعی (رئال)
گروه سنی : ۱۱ تا ۱٨ سال به بالا
نویسنده : کوثر صالحی

روی زمین می نشینم. کاغذی بر می دارم و می نویسم، این هجدهمین نامه است. توی نامه هایم با تو درد و دل می کنم . از خودم می کویم؛ از معصومه خواهر کوچکترمان ، از اجاره ی عقب افتاده و از طلب کارهایی که دم در صف کشیده اند. اما خدا بزرگ است؛ تو هم بزرگی . من تو را می بینم زیر لب زمزمه می کنم: حسین تو مدت ها رفته ای ولی من می بینمت. وقتی پلک هایم را می بندم می بینمت.

شرح داستان

روی زمین می نشینم. کاغذی بر می دارم و می نویسم، این هجدهمین نامه است. توی نامه هایم با تو درد و دل می کنم . از خودم می کویم؛ از معصومه خواهر کوچکترمان ، از اجاره ی عقب افتاده و از طلب کارهایی که دم در صف کشیده اند. اما خدا بزرگ است؛ تو هم بزرگی . من تو را می بینم زیر لب زمزمه می کنم: حسین تو مدت ها رفته ای ولی من می بینمت. وقتی پلک هایم را می بندم می بینمت. هیچ کدام از نامه هایم تمبر پست نخورده اند. ولی مطمئنم که می بینی و می فهمی ام. فکری به سرم می زند، چادر سر می کنم، معصومه با لحن کودکانه اش می پرسد:

  • -کجا آبجی؟
  •  روسری اش را سرش می کنم و گره می زنم، ولی چیزی نمی گویم. فقط پول ناچیزی را که از قبل پس انداز کرده ام بر می دارم و دست در دست معصومه راه می افتم. . . رسیده ام. تابلوی بزرگ را می خوانم: اداره ی پست. 
  • هزینه ی پست را حساب می کنم و نامه را پست می کنم. به مشهد، حرم امام رضا، صحن کوثر. نمی دانم چرا؟ ولی دلم می گوید کار خوبی کرده ام. یک هفته می گذرد. در می زنند از اداره ی پست آمده اند. نامه را باز کردم. شروع به خواندن می کنم: سلام من یکی از خادمان حرم هستم. نامه ات را خواندم، هدیه ای برایت دارم. پشت نامه را باز کن. بی چون و چرا باز می کنم. باورم نمی شود. مقدار زیادی پول و دو بلیت سفر به مشهد. اشک شوق در چشمانم می جوشد. از ته دل می خندم، بلند و بلندتر.و زیر لب زمزمه می کنم: خدا بزرگ است. . . تو هم بزرگی  . . . . من تو را می بینم. 

  • اثر کوثر صالحی عضو نوجوان مرکز فرهنری شلمزار استان چهار محال و بختیاری است .

مشخصات داستان
سال انتشار : ۱٣٩٧
سال تولید : ۱٣٩٧
زبان : فارسی