شکلک

دسته : عاطفی
زیر رده : داستانک
گونه : فانتزی
گروه سنی : ۱٠ تا ۱٨ سال به بالا
نویسنده : نیلوفر دستوری -نوجوان- استان زنجان

«دوست نداري؟ زور كه نيست. نه، يعني هست! راه بيفت! بايد بروي. خيال كردي هركي به هر كي است.هر كاري بكني و بعد با خيال راحت، راهت را بكشي و بروي؟ راه بيفت!

شرح داستان

«كجا؟»

«همونجايي كه بايد بروي، جهنم! عجله كن.»

«چشم، ميرم، هٌلم نده.»

چشمم به در بهشت افتاد. او از بهشت برايم شكلك در آورد. دست‌هايش را در فاصلة بيني‌اش به حركت درآورد. مثل اين بود كه از ته دل خوشحال است.

«كه اينطور، خوش باش.»

دستم را از در جهنم رد كردم. آتش‌سياه دستم را سوزاند. مأمور جهنم ابروهايش را بالا برد و به من نگاه كرد. با تمام زور آتش را به طرف او پرتاب كردم.

«حالت اومد سر جاش، واسه من شكلك درمياري!»

داخل جهنم رفتم. دلم خوش بود كه رويش را كم كرده‌ام.

مشخصات داستان