تیله‌ای که توی جوی آب افتاد

دسته : اجتماعی
زیر رده : داستانک
گونه : فانتزی
گروه سنی : ٨ تا ۱٣ سال
نویسنده : ساجده خانه‌جمالی- کودک - استان تهران

من يك تيله‌ي هفت‌رنگ هستم.

شرح داستان

من از دستِ يك پسربچه‌ي شيطون افتادم توي جوي آبِ قلم داد و بردم در دنياي خودش. من با كاغذ مچاله‌اي دوست شدم، ولي كاغذ كم‌كم داشت از هوش مي‌رفت، آب من را از زير يك تونل خيلي سياه رد كرد. آن موقع من قهوه‌اي شدم. از بالاي تونل صداي ترمز ماشين‌ها به گوش مي‌رسيد. يك خورده جلوتر رفتم توي جاروي آقاي پاكي آقاي پاكي من را قِل داد. تا آقاي پاكي رفت كوچه را تميز كند، من پريدم تو عمق بيشتر آب. آنجا لبِ جوي گربه‌اي به رنگ طلايي ديدم. يك دفعه هوا سرد شد و دانه‌هاي سفيدي مثل خودم روي زمين چكيد كه اسمشان برف بود. آن موقع من هم مثل دانه‌هاي برف سفيد شدم.

  در يك محله بسيار تميز كه زير جوي مثل دريا، سنگ‌هاي سنگين مرمر وجود داشت. آن موقع من زرد شدم. من در زير جوي آب به آسمان كه بسيار قشنگ بود، نگاه مي‌كردم و به كيف‌هايي كه با صاحب‌هايشان از روي جوي مي‌پَريدند. پاييز بود. برگ‌هاي رنگارنگي مثل نارنجي و قرمز تو جوب افتادند و من آنها را به صورت قايق و كشتي تصور كردم. من همين‌طور قِل مي‌خوردم تا به جايي مثل دريا رسيدم كه نام اصليش كانال بود.

مشخصات داستان
سال تولید : ۱٣٩۵