یک شب به خوابم بیا...

خاطره نویسی رضوی

زیر رده : خاطره نویسی
گونه : واقعی (رئال)
گروه سنی : ۱٠ تا ۱٣ سال
نویسنده : صالح عینی

سلام امام رضا.چند باری می خواستم بیایم پابوست ولی قسمت نشد .شاید شما من را دعوت نکردی و خوب نیست آدم بدون دعوت جایی برود.وقتی بچه بودم چند باری آمدم حرمت ولی آن موقع ها بچه بودم و چیزی یادم نمی آید.

شرح داستان

سلام امام رضا.چند باری می خواستم بیایم پابوست ولی قسمت نشد .شاید شما من را دعوت نکردی و خوب نیست آدم بدون دعوت جایی برود.وقتی بچه بودم چند باری آمدم حرمت ولی آن موقع ها بچه بودم و چیزی یادم نمی آید.من همیشه پای تلوزیون می نشینم و گنبد و گلدسته ی زیبا و طلایی رنگت را می بینم و ناخودآگاه گریه ام می گیرد.امام رضا جان! یک شب بیا توی خواب من چون که خیلی باهات حرف دارم.آقا جان! بابایم خیلی بدهکاراست ، کمک کن بتواند بدهکاری هایش را بدهد.اگر ممکن است به خواب بابایم هم برو و طلب بخشش من را بکن چون خودم خجالت می کشم توی صورتش نگاه کنم از بس اذیتش کردم پیر شده است.آخر  وقتی بابایم پول نداشت من بهش گیر می دادم و ازاوچیزهای گران قیمت می خواستم.بابایم پول نداشت به من بدهد وبرای همین جلوی خانواده خجالت می کشید.من شرمنده ی بابایم هستم و اگر تا آخر عمر نوکری او را بکنم بازهم کم است.دلم می خواهد وقتی بزرگ شدم و زن گرفتم صاحب یک دختر و پسر شوم تا اسم آنها را رضا و معصومه بگذارم تا وقتی آنها را صدا کردم یادم به تو و خواهرت بیفتد.امیدوارم بچه های من یک روز کاری را که من با،بابایم کردم را با من نکنند.آقا جان اگر صلاح دانستید من را به حرمت دعوت کن.

اثر نوجوان 15 ساله صالح عینی از مرکز فرهنگی هنری بروجن کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان استان چهارمحال وبختیاری که برگزیده جشنواره رضوی سال 97 است .


مشخصات داستان
سال انتشار : ۱٣٩٧
سال تولید : ۱٣٩٧
زبان : فارسی