من خوابم میاد

دسته : داستان
زیر رده : داستانک
گونه : طنز
گروه سنی : ٨ تا ۱٠ سال
نویسنده : سارا شیخی

شرح داستان

پسری در قصه ها زندگی می کرد که خوابگرد بود و توی خواب راه می رفت و حرف می زد گاهی بیدار می شد ولی یادش نمی آمد که خواب است یا بیدار است و گیج می زد. یک شب او در خواب راه افتاد و از خانه بیرون رفت صبح وقتی از خواب بیدار شد به سراغ شیر روشویی رفت و شیر را باز کرد و صورتش را شست اما دید آب خیلی سرد و سفید است او فریاد زد مااااااماااااان ؟ چرا از لوله آب، برف بیرون می آد؟ ولی یک مرتبه مرد بستنی فروش یک لگد به پشت او زد و از کنار دستگاه بستنی ساز افتاد توی مغازه همسایه . آن پسر نشست پشت میز و به مرد فروشنده گفت : مامان مامانی من گرسنمه برام چای و نون و پنیر بیار . مرد فروشنده دستی به سبیل هایش کشید و گفت : مامان و درد هلاهل مامان زهر بی درمون و او را پرت کرد توی خیابان آن پسر که شاید دیگر از خواب بیدار شده بود با لباس خواب راه راه داشت از خط عابر پیاده رد می شد که بره خونشون  او برای آقای پلیس دست تکان می داد و می گفت: داداشی تو دوباره سوت منو برداشتی برو بذار سرجاش . او هنوز هم خواب بود .

مشخصات داستان
زبان : فارسی