شماره ی خدا

دسته : داستان
زیر رده : داستان کوتاه
گونه : فراواقعی(سورئال) ، طنز
گروه سنی : ۱٠ سال
نویسنده : امیر علی احمدی

من به سوی شیر آب خوری مدرسه رفتم تا اب بخورم که یک دفعه بچه ای استارت زد ، گاز داد ومحکم خورد به من . من با کله رفتم تو شیر اب خوری .لنگم هوا ، سرم تو شیر آب ...

شرح داستان

من به سوی شیر آب خوری  مدرسه رفتم تا اب بخورم که یک دفعه بچه ای استارت زد ، گاز داد ومحکم خورد به من . من با کله رفتم تو شیر اب خوری .لنگم هوا ، سرم تو شیر آب ، انگا ر سرم به  شارژر شک الکتریکی وصل شده بود نفهمیدم چه شداما حتما  داخل اتاق جراحی فوت شده بودم که سرو کارم با عزراییل افتاده بود عزراییل با گوش هایی که هر دقیقه یک بار از آن آتش بیرون می زد بالای سرم ایستاده بود و گوشی اش را چک می کرد فکر کنم تو اینستا بود چون بد جوری غرق گوشی شده بود با ترس به عزرائیل گفتم : لطفا گوشیتو بده تا یه زنگ به خدا بزنم عزراییل را هر طور بود راضی کردم بعد به خدا زنگ زدم:*******0917 گفتم: خدایا التماس می کنم  مرا برگردان آخه یکی دیگه گاز داده ترمز نگرفته من چرا باید بیام اینجا ؟!خدا  در جواب من فقط گفت :گوشی را به عزرائیل بده  نمی دانم به عزراییل چه گفت که وقتی چشمانم را باز کردم دیدم کنارشیر آب خوری مدرسه هستم من انقدر خوشحال بودم که شماره ی خدا را فراموش کردم اما سعی کردم پشتم یک سرعت گیر وصل کنم تا دوباره الکی الکی نرسم خدمت عزراییل .

مشخصات داستان
زبان : فارسی