بچه ‌تمساح اخمو

دسته : اجتماعی
زیر رده : داستان کوتاه
گونه : فراواقعی(سورئال)
نویسنده : مهدی صفری

بچه‌تمساح وقتی کادوی تولدش را باز کرد حسابی غافلگیر شد و برای اولین بار خندید و فهمید خندیدن چه لذتی دارد. او از آن به بعد همیشه می‌خندید.

مهدی صفری، 11 ساله
کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان جویبار

شرح داستان

روزی روزگاری بچه ‌تمساحی در برکه‌ای زندگی می‌کرد ولی همسایه‌هایش از او ناراضی بودند چون آن بچه‌ تمساح خیلی خودخواه و بی‌ادب و اخمو بود. او هرروز حیوانات دیگر را آزار می‌داد.

     روزها و ماه‌ها گذشت و تولد آن بچه تمساح شد و پدر مادر بچه‌ تمساح نمی‌دانستند برای بچه‌ی خود چه ببرند. مادر بچه‌ تمساح یک عروسک روی زمین پیدا کرد و خیالش راحت شد که حدّاقل یک کادو برای بچه‌اش پیدا کرده است.

بچه‌تمساح وقتی کادوی تولدش را باز کرد حسابی غافلگیر شد و برای اولین بار خندید و فهمید خندیدن چه لذتی دارد. او از آن به بعد همیشه می‌خندید.

مشخصات داستان