تقصیر

دسته : عاطفی
زیر رده : داستان کوتاه
گروه سنی : ۱۶ تا ۱٨ سال به بالا

نفيسه سادات حسيني، 16 ساله ، مركز فرهنگي شماره 8 مشهد ، سابقه عضويت در انجمن ادبي آفتاب: 2 سال، مربي: الهام دهقان

شرح داستان

اینکه بابا دوست داشت بچه آخرش پسر باشد،تقصیر من نبود.یا اینکه مامان دوست داشت موهای دخترش صاف باشد.

دیگر موهای وزوزی ندارم تا روی بالشت پخش شوند ویا مامان برای شانه کردشان،حرص بخورد.اینکه الان این جا هستم تقصیر من نبوده.شاید تقصیر گلبول های قرمزی بوده که از دوران نوزادی کم داشته ام و هیچ کس متوجه نشده.مامان از پشت شیشه به من خیره شده.این که اورا راه نمی دهند تقصیر من نیست.فقط اشعه ها برایش ضرر دارند.

******************

مامان بزرگ مثل همیشه پیشدستی هایش را می سابد. بعد دستانش را آب می کشد و با گوشه ی دامنش در کابینت را باز می‌کند. بیسکوییت هایش را بیرون می آورد و روی اپن می گذارد. به مامان نگاه می‌کنم.از صبح که آمده ایم، مامان یک گوشه نشسته و بغض کرده. بدون اینکه رویم را از مامان بچرخانم، یک بیسکوییت بر می‌دارم و تو دهانم می‌گذارم. حاضر بودم قسم بخورم که این بار واقعاً تقصیر من نبوده. علی وارد خانه می شود. مامان به سرعت به طرف علی می رود و پچ پچ می‌کند. بعد هم می نشیند روی زمین و شروع می‌کند به گریه کردن. علی دستش را به طرفم دراز می کند. به سمتش می‌روم. با نگرانی به مامان نگاه می کنم و دست علی را فشار می دهم. علی من را می برد پارک. روی تاب می نشینم و شروع می‌کنم به تاب خوردن. موهای وزوزی ام را موقع تاب خوردن، از هر وقت دیگری بیشتر دوست دارم. جلو عقب، جلو عقب، سرم گیج می رود و می‌افتم روی زمین. این که افتادم تقصیر من نبود. علی به طرفم می دود و از روی زمین بلندم می کند.

**************

مامان رفته خانه و علی آمده تا مراقب من باشد.اینکه همه خسته شدند از بودن من در بیمارستان، تقصیر من نیست.

چشمانم را می بندم. شاید اگر گلبول های قرمزم کم نبودند بهتر می شد. شاید اگر آن روز از موهایم دفاع نمی کردم و دعوا راه نمی انداختم، بیشتر دوستم داشتند. شاید اگر موهایم صاف بود، مامان کمتر برای شانه کرد نشان حرص می‌خورد. یا شاید اگر پسر بودم همه چیز بهتر می شد. و من می دانم که هیچ کدام از این ها تقصیر من نبوده.

*******************

دستم را زیر چانه ام زدم و با اخم به بیرون پنجره خیره شدم. علی از داخل اتاقش داد می زند: چه معنی داره دختر دعوا کنه؟ این از اولم هیچ چیزش درست نبود.

وقتی اسم دعوا را می شنوم دوباره زیر چشمم درد می‌گیرد. این که دعوا کردم هم تقصیر من نبود. اگر مسخره ام نمی‌کرد، این اتفاق نمی افتاد.

این‌که بابا دوست دارد بچه آخرش پسر باشد، تقصیر من نیست. یا اینکه مامان دوست دارد موهای دخترش صاف باشد.

مشخصات داستان
سال انتشار : ۱٣٩۵
سال تولید : ۱٣٩۵
زبان : فارسی