تور

دسته : داستان
زیر رده : داستان کوتاه
گروه سنی : ٩ سال
نویسنده : سدنا رزمگر

شرح داستان

در آفتاب گرم مرد صیاد برای جمع آوری ماهی ها از مشتا به طرف دریا حرکت کرد. او با آرامش و با خیالی آسوده، در دریا راه می رفت. صیاد با خود فکر می کرد مثل هر روز راحت می رود و ماهی ها را از مشتا جمع می کند و بر می گردد.

اما آن روز، به این راحتی نبود. ناگهان طوفان سختی آمد، موج بلندی درست کرد و تمام ماهی ها را از مشتا آزاد کرد.

صیاد نزدیک بود غرق شود ولی خیلی سریع خود را به ساحل رساند. با این حال کار تمام نشده بود. باد و موج تمام تورها را پاره کردندو بعد از مدتی دریا آرام گرفت.

صیاد چاره ای نداشت مگر اینکه خودش با تور ماهی بگیرد، وقت خوبی برای ماهی گرفتن با تور بود؛چون بیشتر ماهی ها بالای سطح آب آمده بودند.

مرد صیاد با قایق رفت تا به قسمت پر عمق رسید تور را انداخت و اندکی صبر کرد. تمام ماهی ها به تور چسبیدند و مرد تور را از آب کشید، چند بار تور را داخل آب کرد و در آورد؛ مقدار زیادی ماهی جمع شده بود.

خوشحال شد و به بازار رفت بیشتر ماهی ها را فروخت و اندکی را برای خودش گذاشت. آن روز اگر چه روز سختی بود اما خیلی خوشحال بود غذا، ماهی خورد و با خیالی آسوده خوابید.

*مشتا: نوعی روش صید سنتی آبزیان در استان هرمزگان.


کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان هرمزگان-مجتمع آفرینش



مشخصات داستان
زبان : فارسی