پاییز

دسته : زیست محیطی
زیر رده : متن ادبی
گونه : فراواقعی(سورئال)
نویسنده : مریم احمدی

اسب می تاخت و نسیم برگ ها را به نوازش کردن دعوت می کرد و پادشاه فصل ها پاییز با خوشحالی تمام از این خلقت به جستجو می پردازد.

مریم احمدی، 14 ساله
کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان فریدونکنار

شرح داستان

پاییز را دوست دارم؛ زیرا با آهنگ نسیم برگ ها را به رقص در می آورد.

ابر خشمناکی را می بینم که با جامه ای سرد و نمناک انتظار درگیرشدن با دیگر ابرها را می کشد. ناگهان سرودی آغاز می شود آری او باران ساز پاییز است.

در برابر این باغ بزرگ که چون قرص خواب آور بالا انداختنی است باید سر بر زمین نهاد و به خوابی عمیق و پاییزی رفت و سحرگاهان برگ لبخندی بروید.

خنده های پاییز را همانند پرتقال خونی می بینم که قرمز و آبدار است.

پاییز را با جامه زرد، قرمز و نارنجی تصور می کنم و با صدای خش خشی که به گوشم می رسد آن را در ذهن خود زیبا می سازم. پاییز با تاج رنگارنگ میوه ها وارد باغ می شود و جاودان بر اسب یال افشانش     می چرد در باغ.

اسب می تاخت و نسیم برگ ها را به نوازش کردن دعوت می کرد و پادشاه فصل ها پاییز با خوشحالی تمام از این خلقت به جستجو می پردازد.

مشخصات داستان