صدای خش خش برگ های پاییز

دسته : زیست محیطی
زیر رده : متن ادبی
گونه : واقعی (رئال)
نویسنده : کوثرعلیزاده

پاییز می رسد و خود را برای فصلی پرکار آماده می کند. اشک های ابر بر زمین می ریزد و زمین را می شوید.
پاییز گیاهان را تمیز می کند و برگ های سبز درختان را به رنگ نارنجی در می آورد. درختان لباس کهنه ی خود را در می آورند، برگ های خود را بر زمین می ریزند و لباس جدیدی به تن می کنند.

کوثرعلیزاده، 14 ساله
کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان فریدونکنار

شرح داستان

خوش به حال شان می دانند کی عمرشان تمام می شود و کی جای شان را می گیرد.

نمی دانم شما هم این حس را دارید یا نه؟ وقتی زیر پاهایم له می شوند و صدای خش خش شان در می آید حسی آرامش بخش به من دست می دهد و تمام غم هایم را فراموش می کنم.

وقتی مشغله زندگی زیاد می شود احتیاج به کسی یا مکانی داریم که به ما آرامش بدهد. در پاییز مکان     آرامش بخش من پارک است. برگ های خشک شده ای که از روی درختان افتاده روی شان راه می روم و صدای خش خش شان در می آید بیشتر مرا آرام می کند.

گرمای تابستان تمام می شود و تابستان خداحافظی می کند. می رود تا استراحتی طولانی داشته باشد. پاییز نیز بادها را فرا می خواند تا مژده ی آمدن اش را بدهد.

پاییز می رسد و خود را برای فصلی پرکار آماده می کند. اشک های ابر بر زمین می ریزد و زمین را می شوید.

پاییز گیاهان را تمیز می کند و برگ های سبز درختان را به رنگ نارنجی در می آورد. درختان لباس کهنه ی خود را در می آورند، برگ های خود را بر زمین می ریزند و لباس جدیدی به تن می کنند.

گیاهان از سرما خشک می شوند. مردم نیز لباس های خنک خود را در می آورند و لباس های گرم برتن       می کنند.

آفتاب هم دیگر کمتر چهره اش را نمایان می کند. ابر هم بی تاب است و این روزها زیاد گریه می کند و مردم نیز برای دیدن خورشید دلتنگ می شوند.

مشخصات داستان