مسافرمهتاب زیرسایه خورشید

گونه : واقعی (رئال)
گروه سنی : ۱٠ تا ۱٨ سال به بالا
نویسنده : مهین وزیری

این اثر برگزیده جشنواره رضوی در بخش سفرنامه وخاطره نويسي شده است .
نویسنده اثر مربی مسئول مرکز اندیشه کانون پرورش فکری کودکان ونوجوانان استان تهران است

شرح داستان

مسافرمهتاب زير سايه خورشيد،سفرنامه پدري است كه به عشق پيداكردن پسرش سينا،سفربه مشهدمقدس را آغاز مي كند. پدربراي رسيدن به خانه ي مقصود آرام وقرار ندارد وتنها اميدش به لطف وعنايت آقا امام رضا(ع) است. نم نم باران و مه ته نشين در پيچ هاي جاده گرگان افسون هزار ويك شب قصه هاي كهن را يادآوري مي كردند وپدراحساس مي كرد قدم به قدم به سرزمين آرزوها نزديك مي شود.

 به شهر تاريخ وطبيعت،علي آبادكتول رسيدند، نزديك امامزاده هارون بن موسي بن جعفر، برادر امام رضا(ع)، جمعيتي با پرچم واسپند و... ايستاده بودند. همه جا نوراني بود، بوي عطروگلاب مي آمد. پدرهمراه مسافران اتوبوس، خود را به جمعيت رساند.كاروان "زيرسايه خورشيد"، خادمان رضوي آمده بودند تاميلاد امام رضا(ع)راجشن بگيرند. جمعيت آنقدرشورواشتياق داشتند گويي در صحن وسراي حضرت هستند. گرفتن سوغاتي بسته هاي نمك ونبات و دست كشيدن به پرچم حرم آقا، التماس دعاي نيازمندان، صحنه هاي جالبي را به نمايش گذاشته بود. دست ها رو به بالا بود، پدربا دلي اندوهگين تسبيح مي انداخت و با سوز وگدازمي گفت:«امن يجيبُ ....» . ناگهان تلفن همراهش به صدا درآمد. پدرخوانده سينا بود، پس از گفتگو؛ پدر كه از خوشحالي مي خواست پرواز كند،«امن يجيبُ ...» را بلند وبلند تر خواند. فضاي معنوي زيبايي بود؛ همه متأثر شدند، عجب ابهتي داشت ، عجب صفايي.

 شمارا نمي دانم اما من وقتي اين صحنه ها را ديدم ياد دوبيتي سيدرضا مؤيد افتادم :

     نوميد مروبحر اميداست اينجا                        بهرهمه مژده ونويداست اينجا

     آن قفل غمي را كه كسي نگشايد                 از مرحمت رضا كليداست اينجا

مشخصات داستان
سال انتشار : ۱٣٩۶
سال تولید : ۱٣٩۵