خورشید نیمه شب
سلام ای منجی موعود ، سلام ای غریبه آشنا ! شاید افکار من نگنجد ، اما می دانم هم اینجایی و هم آن جا! میدانم که همه جا حضور داری ، ای حاضر همیشه غایب ! می دانم که زمان را مغلوب می کنی در برابر عظمت حضورت !سر در گم می شوم وقتی روز های نبودنت را در ساعت دیواری قلبم محاسبه میکنم ! مولای من ! کلافه می شوم
سلام ای منجی موعود ، سلام ای غریبه آشنا ! شایدافکار من نگنجد ، اما می دانم هم اینجایی و هم آن جا! میدانم که همه جا حضور داری، ای حاضر همیشه غایب ! می دانم که زمان را مغلوب می کنی در برابر عظمت حضورت !سر در گم می شوم وقتی روزهای نبودنت را در ساعت دیواری قلبم محاسبه میکنم ! مولای من ! کلافه می شوم وقتی نفس می کشم در زمینی که هوای نفس های تودر آن نیست ، کلافه می شوم وقتی طلوع و غروب خورشید روزهایی را می شمارم که سایهامنت بر آن نتابیده است . ای صاحب دل هایشکسته ! می شنوی صدای هق هق آبشار و زمزمه الهم عجل لولیک ......را . نگاه کن بهکوچه های تاریک و سرد شهر و به راستی کهدر نبودت چه رنگ پریده شده است خورشید کدر آسمان . مطمئنم که روزی چنان می آیی کهدلم را از شادی وصال گلباران می کنی و مرا غرق می کنی در عظمت حضورت ، در ابهتنگاهت و میدانی که روزی می آیی و آرزو یم را به آسمان کران پروز می دهی . به امیدآن روز .