رؤیا

زیر رده : داستان کوتاه
گونه : فراواقعی(سورئال)
نویسنده : نسترن احسانی

کمی خسته ام؛ دلم می خواهد روی یکی از این ابرهای نرم بخوابم. یکی از ابرها را انتخاب می کنم، همین که می خواهم بخوابم ناگهان می افتم! می افتم به دنیای واقعیت و بیداری! ذهن ام اما پر از لذت خواب و رؤیاهاست.

نسترن احسانی، 12 ساله
کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان شماره یک چالوس

شرح داستان

چشم هایم را باز می کنم و می بینم در آسمانم در حال پرواز. ابرهای زیادی در آسمان هستند. پرندگان در حال پروازند. از ابرها می گذرم؛ آفتاب را می بینم که در حال طلوع است و چه زیباست.

تا حالا طلوع آفتاب را به این زیبایی ندیده بودم. احساس می کنم دارم خواب می بینم. به ابرها دست می زنم نرم و لطیف هستند.

 کمی خسته ام؛ دلم می خواهد روی یکی از این ابرهای نرم بخوابم. یکی از ابرها را انتخاب می کنم، همین که می خواهم بخوابم ناگهان می افتم! می افتم به دنیای واقعیت و بیداری! ذهن ام اما پر از لذت خواب و رؤیاهاست