ضرب المثل

دسته : سرگرمی
شاعر : مریم اسلامی
گروه سنی : ٧ تا ۱٢ سال

آب از آسیاب افتادن کنایه از سکون و آرامش است وقتی که عوامل سر و صدا از بین رفته باشد.

شعر

یک کلاغ سیاه روی سیم

ظهر هی قار قار بی جا کرد

بعد بابا که داشت می خوابید

آمد و با کلاغ دعوا کرد

او پرید و به جای دیگر رفت

دل من واقعا برایش سوخت

ظهرِ هر روز می نشست آرام

چشم بر حوض آب ما می دوخت

عصر دیدم که باز برگشته

روی آنتن، صمیمی و ساده

با خودش گفته بود شاید او

آب از آسیاب افتاده

آب از آسیاب افتادن کنایه از سکون و آرامش است وقتی که عوامل سر و صدا از بین رفته باشد.