به اقرأ باسم
نگاه شاپرك از رقص شمعها خوابيد
به آسمانِ دلش شعر تو قمر شده بود
شعر
شبي كه غار حرا از تو شعلهور شده بود
تو نور بودي و دريا... كه مختصر شده بود
به تكههاي بلورت غزل غزل باريد
صداي سبز خدايي كه رهگذر شده بود
به اقرأ «باسم» خدايت ترانهها روييد
زمين شبزده با تو خود سحر شده بود
نگاه شاپرك از رقص شمعها خوابيد
به آسمانِ دلش شعر تو قمر شده بود
نسيم و عطر شكفتن به شهرها پيچيد
شبي كه غار حرا از تو شعلهور شده بود