چاره تنهایی
کوثر پایان عضو مکاتبه ای استان کهگیلویه و بویر احمد
مربی مکاتبه ای : مریم سادات
شعر
سر که از سلسله موی تو شد سودایی
کار دل شد همه سر گشتگی و رسوایی
ای که چون غنچه نشستی به سرا پرده خود
کی کند مرغ دلم بر گل تو گویابی ؟
بیم آن است که از دیده شود خون جاری
شود آیا زدلم تاب گره بگشایی؟
همه دم پای شتابان من و خیمه ی تو
گل سرخی تو مگر خیمه زن صحرایی
هوس کوی تو دارد دل شیدا ،من هم
شده ام تابع فرمان دل شیدایی
شب و روز از نظر ما شب و روز است نه تو
تو چون خورشیدی و پرتو فکن دنیایی
چون که در وهم نگنجی نتوان وصف تو کرد
ای که در وصف تو گشتم خجل از گویایی
دیدنت هم نکند چاره ی تنهایی من
چون که از خود بروم تا تو ز در بازآیی
مشخصات شعر
زبان
:
فارسی
گونه شعری
:
شعر معیار و رسمی