گنجشک کوچولوی تنها

دسته : طبیعت
شاعر : کمند اصلان‌پناه عضو کودک استان هرمزگان
گروه سنی : ٩ تا ۱٣ سال

گنجشكِ قصه‌ي ما

خوشحال بود و مي‌خنديد

غير از خدا كسي نبود

شعر

يكي بود، يكي نبود

گنجشكي بود كه خسته بود

دلش مي‌خواست پَر بزنه

بره تا اوج آسمون

چون‌كه اصلاً ياري نداشت

واسه همين دعا مي‌كرد

خدا خودش مهربونه

اگه باهاش حرف بزني

گنجشكِ قصه‌ي ما

خوشحال بود و مي‌خنديد             

غير از خدا كسي نبود

رو شاخه‌اي نشسته بود

به هر كجا سر بزنه

پيش خداي مهربون

ياور و غم‌خواري نداشت

همش خدا خدا مي‌كرد

همه چيز و خوب مي‌دونه

سبك مي‌شي، پَر مي‌زني

پَر زد و رفت توي هوا

آخر به آرزوش رسيد

مشخصات شعر
سال تولید : ۱٣٩۴