همینجا
شايد
خورشيدهاي سرِ نيزه را
اين بار
در خاك كردهاند
شاعر این اثر از اعضای نوجوان کانون استان لرستان است
شعر
تمام مارپيچهاي خيال را ورق زدهام
شب و خاكريز و خون و صدا
اينجا
نفس پُر ميشود از
جاري مهتابهايي
كه راز و نيازهاي عاشقانه را
به خدا نشان ميداد
صداها را
همينجا
به دار آويختند اما
ريشهي آنها در حنجرهي باد ماند...
اينجا تنها صدا ميآيد
و خدا
هر لحظه تكرار ميشود
شايد
خورشيدهاي سرِ نيزه را
اين بار
در خاك كردهاند
مشخصات شعر
سال انتشار
:
۱٣٩٧
سال تولید
:
۱٣٩۶