ابری درونِ شعر
حالا؛
تمام برگههاي سفيدم
بهاري شدهاند
و هر لحظه
ابري درون شعرم
متولد ميشود
شاعر این اثر از اعضای نوجوان کانون استان تهران است.
شعر
آنقدر نامت را
باران
به پنجره كوباند
كه صبح
با نزول اولين آيههاي خورشيد
بر خطوط خالي
سبز شدي
و جوانه زدي
روي سر نقطههاي بيواژهام! ...
مداد سبزم
ريسمان نامرئي تو را گرفت
بالا كشاندي مرا
تا حدِ بينهايت آبيهاي دور
حالا؛
تمام برگههاي سفيدم
بهاري شدهاند
و هر لحظه
ابري درون شعرم
متولد ميشود
مشخصات شعر
سال انتشار
:
۱٣٩٧
سال تولید
:
۱٣٩۶