باران
صداي زخميِ باران
غوغاي درونِ مرا ميسرود
باغچه بيدرخت را
باور نداشت
شاعر این اثر از اعضای نوجوان کانون استان تهران است.
شعر
معصوميتش را
به بام خانه ميريخت
پيشاني تبدار مادربزرگ
سكوت مردانهي پدر
دستانم
بر روي پنجره
الفباي تقدير را
ميان غبار پنجره نوشت
پنجره
در فكر لحظههاي پاكِ باران
فرو رفته
...
روز خوبي نبود
تصوير نگاهت
تنم را ميلرزاند
در اقتدار كوچه
از پشت ديوار كاهگلي
درخت سيبي
به آسمان وصل شده بود
صداي زخميِ باران
غوغاي درونِ مرا ميسرود
باغچه بيدرخت را
باور نداشت
مهرنوش مدني
مشخصات شعر
گونه شعری
:
شعر معیار و رسمی
سال انتشار
:
۱٣٩٧
سال تولید
:
۱٣٩۶