بوی بابا

دسته : شعر
شاعر : آناهیتا آروان - مربی فرهنگی مرکز رودسر - استان گیلان
قالب شعر : چهار پاره

گفتی که برمی گردی اما در صدایت
چیزی شبیه بغض می شد پاره پاره
وقتی سرم را روی سینه می فشردی
احساس کردم برنمی گردی دوباره

شعر

بوی بابا

گفتی که برمی­گردی اما در صدایت

چیزی شبیه بغض می­شد پاره پاره

وقتی سرم را روی سینه می­فشردی

احساس کردم برنمی­گردی دوباره

***

از زیر قرآن رد شدی خوشحال اما

از چشمهای مادرم سیلاب می­ریخت

او پشت پایت توی کوچه طبق معمول

گلبرگهای سرخ و ظرفی آب می ریخت

***

گفتی که برمی­گردی اما زیر باران

گم شد به روی خاک حتی جای پایت

پشت سرت من می­دویدم تا ببوسم

یکبار دیگر دستهای با صفایت

***

بدقول می­دانم نبودی بی تو اما

ساک و پلاک و مهر و پوتین تو برگشت

حتی به جای دستهای مهربانت

انگشتر و تسبیح خونین تو برگشت

***

مادر کنار قاب عکست کنج دیوار

شد مثل مرغی بی­قرار و پر بریده

تا چفیه­ی سوراخ و خاک آلوده را دید

با گریه گفت ای وای بابا پرکشیده

***

از آن به بعد آیینه­هامان در غبارند

مثل توگلدان تو با ما مهربان نیست

گفتیم در پوتین تو یاسی بکاریم

هر چند چون بوی تو بویی در جهان نیست


آناهیتا آروان. مربی فرهنگی مرکز رودسر

مشخصات شعر
زبان : فارسی
سال تولید : ۱٣٩۴