استان گلستان- مرکز شماره 1 گرگان - محراب راهواره عضو نوجوان

پابه پای من بیا حالا رویم

تا به سمت روز عاشورا رویم

یک طرف دست بریده دیده ام

آن طرف قد خمیده دیده ام

آن طرف بر روی نیزه سر ببین

گریه و زاری یک خواهر ببین

من سبب را گویمت ای نور عین

گویمت از بهر مولایم حسین

روز عاشورا کسی بعد از کسی 

همسر و فرزند در دلواپسی

هرکسی بعد از کسی دیگر برفت

در بهشت او سوی پیغمبر برفت

تیرها سویش روانه می شدند

یاورانش جاودانه می شدند

تیری آمد روی قلب و روی عین

وقت رفتن هی صدا می زد حسین

گویم از میخانه احساس من

گویم از ساقی آب ، عباس من

گویم از سقای جانباز دو عین

هر زبانی ذکر او بوده حسین

دست او در راه حق گشته جدا

فرق او بهر خدا گشته دوتا

در کنار رود تشنه شد شهید 

روی زیبای برادر را ندید

او خجل ار روی طفلان حسین

اوه خجل از روی ماه عالمین