شور شیرین

شعر

هوا بوی باران گرفته

زمین بوی یار

دلم سرد و سخت و پراز انتظار

هوا بوی باران گرفته

ولی باز نیست

در این اوج دلتنگی ام

زمانی برای سرآغاز نیست

در این کوی دلتنگی ام

تو پایان راهی

تو در پرتوی آفتاب   

 غمی بی کرانی

تو آن شور شیرین

همان عشق نابی

بیا تا نویسم

دلم را به نامت عزیزم

چرا تو سراسر

پر از التهابی