تلگرام (۱)
هیچ کس فکر من نیست امشب
آه اینها عجب بیخیالند
اَ... فقط چشمشان توی گوشی ست
عضو صد تا گروه و کانالند
سیدمحمد هاشمی
شب شده مثل شبهای دیگر
فیلم میبینم و درس دارم
دلخورم از زمین و زمانه
من از این زندگی ترس دارم
گیر افتادهام تک و تنها
مثل یک برّه در چنگ گرگی
هم گلو هم دلم را فشرده
بیخودی غصههای بزرگی
یک طرف ساکت و سرد و خاموش
مادرم روی مبلی نشسته
یک طرف هم پدر ذرهای اخم
روی پیشانیاش نقش بسته
از همین لحظه تا آخر شب
هر دو یک گوشه آرام هستند
نه نگاهی نه لبخند و حرفی
هر دو غرق تلگرام هستند
هیچ کس فکر من نیست امشب
آه اینها عجب بیخیالند
اَ... فقط چشمشان توی گوشی ست
عضو صد تا گروه و کانالند
آه من مُردم از بیغذایی
شام هم یادشان رفته دیگر
نیست یک ذره نان توی سفره
چای هم نیست روی سماور
مغزم از حرص خوردن بریده
دوست دارم که آرام باشد
توی فکرم که ای کاش میشد
زندگی بیتلگرام باشد