کودکی

دسته : عاطفی
شاعر : معصومه مصطفی لو

شعر

استان گلستان. مرکز فرهنگی هنری گنبد. معصومه مصطفی لو  مربی ادبی


ما چند نفر بودیم ،

با لی لی بازی دوستی را تجربه کردیم.

ما چند نفر بودیم

 خاطرات مثل خوابی ازسر کودکیمان پرید.

ما چند نفر بودیم ،

چند هم بازی ،

حالا بچه های ما چند نفرند .

گونه های ما از شیطنت انار انار می شد

درخت ودیوار همیشه کمترین ارتفاع را داشت .

 از لا به لای گل بازی های ما فنجان و چای درست می شد

با یک سبد میوه

که بوی کاهگل می داد.

انجیر با برگهای درخت افرا فرفره هایی بود که آسمان را اوج می گرفت

رویاهای خیس ما لای فرفره ها فوت شدند

حیاط خانه سرگیجه می رفت بوی سیب زمینی لای خاکستر را

باد زیر درخت گردو منتظر می ماند

باد دست های ما را پر از هدیه می کرد

ما هدیه ها را مغز می کردیم

لب های ما از لطافت توت های سیاه قرمز می شد

 حس می کردیم زیباترشده ایم

با چادر گلدار مادربزرگ

جشن می گرفتیم بالای درخت انجیر

ارتفاع را پرت می شدیم

 باز جشن می گرفتیم با سر شکسته

ما چند نفر بودیم ،

چند همکلاسی ،

مشق هایمان یک خط در میان جا می افتاد

ما به سبک خودمان می نوشتیم

ما بزرگ شدیم

ما چند نفریم.