جزیره بی تربیت ها

دسته : سرگرمی
شاعر : علیرضا عمو زاده
قالب شعر : مثنوی

مادر گفته به بابا
گیاه خواری چه خوبه
برای استخونهات
برای وزنت خوبه
کلی حرفای دیگه
داخل این کتابه
ماشین زرد عمو
تو جزیره خرابه

علیرضا عمو زاده، 16 ساله
کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان شماره یک بابل

شعر

«شعری براساس کتاب جزیره ی بی تربیت ها»

اسم سرایدار ما 

عمو جان بچه ها

خودش می گه پادشاست

حرفای اون نابجاست

اسم منو می دونین؟

منم یه دروازه بان

عاشق توپ و بازی

جام توی دروازه هاست

زنِ عمو جان ما

زن عمومه بچه ها

مسئول بوفه ی کاخ

همش می گه آخ و آخ

مادر من لاغره

بداخلاق و  ننر نیست

خواهر من بابونه

مثل گل مصنوعیست

پدر براش یه دوسته

که فکر مرغ و گوشت نیست

یه روز پدر جون من

مامان رو دید کنارم

مامان هن و هن می کرد

خیسیم رو پنهان می کرد

خبر رسید به بابا

گفت نفهمه پادشاه

مامان می گه پادشاه

بفهمه چی میشه! آه!

جشن می گیره توی کاخ

آبرو نمی مونه! آخ

مامان با داد و فریاد

گفته با اشک زیاد

آخه چرا امشبی

تو شب ادراری کردی

باید یه بوق وصل کنم

تا تو بشی آدمی

گفتم ولی مادر جون

شوفاژامون خرابه

دیشب که من خواب بودم

چکه می کرد دوباره

بریم یه جای دیگه

تو این کتاب زیبا

تبریک و آی نگفتم

گوش کن به حرفای من

یه روز پدر جون  من

رفته بود آزمایشگاه

دکتر به اون گفته بود

ممنوعه مرغ و گوشتا

زن عموی من حالا

کلم و نخود فرنگی

برای بابای من

می پخت به چه قشنگی !

برای اون عمو جان

یه جفت مرغ سوخاری

عمو با ملچ ملوچ

مرغ و می خورد چه عالی !

می گفت همش به بابا

ول کن تو این اداها

گیاه مگه شد غذا؟

بخور تو از این مرغا

مادر گفته به بابا

گیاه خواری چه خوبه

برای استخونهات

برای وزنت خوبه

کلی حرفای دیگه

داخل این کتابه

ماشین زرد عمو

تو جزیره خرابه

از آقای شفیعی

یه عالمه ممنونم

کتاباشو همیشه

با اشتیاق می خونم