سحرگاه

دسته : عاطفی
شاعر : محدثه رضازاده
قالب شعر : سپید

می نشانند به دلها
کاین همان است که معنا می کند،
یک سحر را با شوق خدا.

محدثه رضازاده،14ساله
کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان شماره یک ساری

شعر

راز ما را فهمید،

این سحرگاه؛

ظلمتی در شوق چشمانش،

و تمام ملکوت اعلا

که در آن پر به ستایش می گشاید.

راز ما را فهمید،

راز زیبای خدا در دل ها،

هفت آفاق، وجود الله،

هفتمین دریای عاشق پیشگان آب را.

راز ما را فهمید؛

و پدیدار شد و غرق شدیم،

ما درون تپش عشق،

درسینه ی او

چشم ها بیدارند،

تا سحر را از منظره ی ماه خدای

تماشا بکنند.

در سحرگاهی که در تاریکی اش، رنگ ها گم می شوند.

رنگ دستان خدایم اما

آشکارا می شوند.

نور عاشق کش آیینه های آسمان،

که زمین را روشنایی می دهند

و صدای مسجدی در بیکران آسمان

که از آن بوی خدا لبریز است.

می نشانند به دلها

کاین همان است که معنا می کند،

یک سحر را با شوق خدا.