حسرت

دسته : عاطفی
شاعر : فروغ حسنی
قالب شعر : سپید

بارها با در بسته ساختم
همچنان محو خیالات شدم
اوج رویای مرا می دانی؟!

فروغ حسنی، عضو ارشد
کانون پروورش فکری کودکان و نوجوانان ساری

شعر

کاش ها را

از دلم دزدیدم

بی هوا قفل شد لب هایم

ترس لب های مرا می دانی ؟!

با همه حرف زدم،

خندیدم

مست شادی شدم و

رقصیدم

هیچ کس حال مرا درک نکرد

خنده ی تلخ مرا می دانی؟!

عشق من حال خدایی گرفت

چه شبی تا سحرش من خفتم؟

پای سجاده دل می ماندم

راز گفتار مرا می دانی؟!

آنقدر زجر کشیدم در راه

پای دل از گذرش تاول زد

اندکی شک به دلم راه

                      نیافت

تاب ایمان مرا می دانی؟

بی سبب ساز مخالف برخاست

از دلم تا به زبان شیدایی

غم افکار مرا می دانی؟!

عالمی با تو مخالف

تو خودت ساز مخالف بودی

در دلم با تو جنگیدم

مرگ احساس مرا می دانی؟!

بارها با در بسته ساختم

همچنان محو خیالات شدم

اوج رویای مرا می دانی؟!