حسن کچل
با زبان کردی روایت شده است.
قصه«حسن کچل»در هجدهمین جشنوارهی بینالمللی قصهگویی در سال 1394 شرکت کرده است.
حسن پسری تنبل و بیکار است بالاخره با ترفندهای مادرش در یک قصابی مشغول کار میشود. قصاب در پایان دوره کاری به حسن دستمزد و مقداری گوشت میدهد.
در بین راه حسن پیرمرد فقیری میبیند و پول را به او میدهد پیرمرد در ازای مهربانی دیگی جادویی به حسن میدهد. ماجرا به گوش حاکم میرسد و ماموران حاکم دیگ را از چنگ حسن در میآورند.
حسن نزد پیرمرد میرود و ماجرا را میگوید. پیرمرد الاغی به او میدهد که به جای پهن، اشرفی به صاحب خود میدهد. الاغ هم به سرنوشت دیگ جادویی دچار میشود. این بار پیرمرد یک کدو تنبل جادویی به حسن میدهد. حسن کدو را به دربار حاکم میبرد، وردی میخواند، سربازان زیادی ازدرون کدو بیرون میآیند و ماموران حاکم را وادار میکنند دیگچه و الاغ را به حسن پس بدهند.
مردم با برکنار شدن حاکم ظالم خوشحال شده و حسن را به عنوان حاکم انتخاب کرده و سالیان سال با شادی زندگی میکنند.