آن کس که تو را شناخت جان را چه کند
آن کس که تو را شناخت جان را چه کند فرزند و عیال و خانمان را چه کند
الهی ای کامکاری که دل دوستان در کنف توحید توست
و ای که جان بندگان در صف تقدیر تو است، ای قهاری که کس رابه تو حیلت نیست، ای جباری که گردن کشان را با تو روی مقاومت نیست، ای کریمی کهبندگان را غیر از تو دست آویز نیست. نگاه دار تا پریشان نشویم و در راه آر تاسرگردان نشویم..
الهی در جلال رحمانی، در کمالسبحانی، نه محتاج زمانی و نه آزمند مکانی، نه کس به تو ماند و نه به کسی مانی.پیداست که در میان جانی، بلکه جان زنده به چیزی است که تو آنی.
الهی کجا باز یابیم آن روز که تو مارا بودی و من نبودم، تا باز به آن روز رسم میان آتش و دودم...
الهی از آنچهنخواستی چه آید و آن را که نخواندی کی آید. ناکشته را از آب چیست و ناخوانده راجواب چیست، تلخ را چه سود اگرش آب خوش در جوار است و خار را چه حاصل از آن که بویگل در کنار است
الهی هر که تو را شناختو علم مهر تو افراخت هر چه غیر از تو بود بینداخت.
آن کس که تو را شناخت جان را چه کند فرزند و عیال و خانمان را چه کند
دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی دیوانه تو هر دو جهان را چه کند