در من کسی باز یاد تو افتاد، امشب

غزل از حسین منزوی۶

دسته : شعر خوانی

در من کسی باز یاد تو افتاد، امشب

بانگی تو را، از درونم صلا داد ، امشب

شرح فیلم و صوت

در من کسی باز یاد تو افتاد، امشب

بانگی تو را، از درونم صلا داد ، امشب

من بی تو، امشب دلم شادمان نیست این جا

بی من تو هرجا که هستی دلت شاد،امشب

امشب به رمز بزرگ رهایی رسیدم

آزادم از هرچه غیر تو ، آزاد،امشب

چشم تو روشن که افروخت بعد از چه شب ها

یادت چراغی در این ظلمت آباد، امشب

دیوار ذهنم پر از سایه های گذشته است

افتاده بر یک دگر شاد و ناشاد،امشب

یک سایه از تو که گوید :"قرار ملاقات،

نزدیک آن بوته سبز شمشاد،امشب!"

یک سایه از من شتابان سوی سایه تو

باهم مگر سایه ها راست میعاد امشب؟

با آن چه رفته است ، یاد تو یاد خوشی نیست

با این همه کاش ، صبحی نمی زاد امشب

در ذهنم ای چهره ات بهترین یادگاری!

زیباترین شعرم ارزانی ات باد امشب

مشخصات فیلم و صوت
قالب شعر : غزل
اجرا کننده : سارا مستغنی
تنظیم پاییزه طاهری