پایان کار بهرام
قسمت هفتاد و هشتم
دسته
:
شاهنامه خوانی
گرشاسب، پهلوانِ شاهنامه و نیای بزرگ رستم بود.چون منوچهر جانشینِ سلطنت ایران در آینده شد؛این موضوع برای پسران فریدون(سلم و تور)گران آمد و آنها تصمیم گرفتند منوچهر را نیز مانند ایرج از بین ببرند.توسط قاصدی از پدرشان خواستند تا منوچهر را نزدشان بفرستد و اما قاصد برگشت و اینگونه خبر آورد:
فرستاده گفت آنکه روشن بهار بدید و ببیند در شهریار
بهاریست خرّم در اردیبهشت همه خاک عنبر همه زرّ خشت
نشسته بر شاه بر دست راس تو گویی زبان و دل پادشاست
چو شاه یمن سرو دستورشان چو پیروز گرشاسپ گنجورشان
شرح
فیلم و صوت
در این داستان می شنویم:
جوان جنگلی نعره ای کشید و به سمت بهرام پرید.پشت گردنش را گرفت و با قدرت او را از روی زمین بلند کرد و مثل پر کاهی روی سنگ های کوه پرتاب کرد.بعد از مرگ بهرام،جوان آرام شد و فریاد زد...
مشخصات فیلم و صوت
قصه گو
:
سمیه امیری
منبع قصه
:
شاهنامه فردوسی
گروه سنی
:
٧ تا ۱٨ سال به بالا
مدت قصه گویی
:
۱٠-۵ دقیقه
موضوع قصه
:
اسطوره ای
،
حماسی
،
پهلوانی
نویسنده
:
سمیه امیری