حکایت نذر کردن سگان

از دفتر دوم مثنوی معنوی

دسته : شعر خوانی

حکایت نذر کردن سگان،هر زمستان،که این تابستان چون بیاید خانه سازیم از بهر زمستان...

شرح فیلم و صوت

سگ زمستان جمع گردد استخوانش

زخم سرما خرد گرداند چنانش

کو بگوید کین قدر تن که منم

خانه ای از سنگ باید کردنم

چونک تابستان بیاید من بچنگ

بهر سرما خانه ای سازم زسنگ

چونک تابستان بیایید از گشاد

استخوان ها پهن گردد پوست شاد

گوید او چون زفت بیند خویش را

در کدامین خانه گنجم ای کیا

زفت گردد پا کشد در سایه ای

کاهلی سیری غری خود رایه ای

گویدش دل خانه ای ساز ای عمو

گوید اودرخانه کی گنجم بگو

استخوان حرص تو در وقت درد

درهم آید خرد گردد در نورد

گویی از توبه بسازم خانه ای

درزمستان باشدم آستانه ای

چون بشد درد و شدت  آن حرص زفت

همچو سگ سودای خانه از تو رفت

شکر نعمت خوشتر از نعمت بود

شکر باره کی سوی نعمت رود

شکر جان نعمت ونعمت چو پوست

زآنک شکر آرد ترا تا کوی دوست

نعمت آرد غفلت وشکر انتباه

صید نعمت کن بدام شکر شاه

نعمت شکرت کند پر چشم ومیر

تاکنی صد نعمت ایثار فقیر

سیر نوشی از طعام ونقل حق

تارود از تو شکم خواری ودق

.

مشخصات فیلم و صوت
شاعر : مولوی (محمد بلخی)
قالب شعر : مثنوی
اجرا کننده : پری کیانیان