نقشه وزیر برای کشتن شاهزاده(۲)
قسمت بیست و سوم
در شاهنامه،فریدون از نژاد جمشید معرفی شده است.او شهرنواز و ارنواز(دختران جمشید)را به همسری بر می گزیند و صاحب سه پسر به نام های«سلم» ،«تور» و «ایرج» می شود.فریدون به مدت پانصد سال پادشاهی می کند. او در طول پادشاهی خود هرگز به مردم بدی نکرد و در آن زمان گویی بدی از جهان زدوده شده بود و همه به آیین ایزدی روی آورده بودند.او جهان را بین پسرانش تقسیم کرد.ایران را به ایرج داد ولی سلم و تور به ایرج حسادت کرده و او را می کشند.سپس ایران به منوچهر،نوه جمشید،داده می شود.
در این داستان می شنویم که:
آن شب در کاخ غوغایی بر پا بود.همه بزرگان یمن،شاه وخانوده اش نیز در این جشن حضور داشتند.همه دور میز غذا نشسته بودند و می خواستند شام بخورند که ایرج گفت:«خواهشا دست نگه دارید.من باید از میزبان(وزیر)سپاس گزاری کنم.»و از وزیر خواست که همراه او غذا بخورد. ناگهان رنگ از صورت وزیر پرید...