رستم و اکوان دیو
قسمت دوم
اکوان دیو در شاهنامه به هیأت گورخروحشی، گلههای اسب کیخسرو را آسیب می رساند. رستم در نبرد با این دیو، هر بار که سوار بر رخش، به او یورش می برد، دیو ناپدید می شد. در این نبرد رستم، خسته در کنار چشمه ای به خواب می رود و در آن زمان اکوان به او می تازد و او را اسیر و از جا میکند و به رستم می گوید که او را به دریا افکند یا به کوهستان؟
رستم چون می داند که کار دیو واژگونه(برعکس) است، کوه را انتخاب میکند و «چون به آب افکنده می شود» با شنا خود را نجات میدهد. بعد از آن دیو را یافته با او رو به رو می شود و برای شکست او نام خدا را بر زبان می آورد تا دیو جادو به کار نبندد و سر دیو را میبرد.
در این قسمت از داستان می شنویم که:
کیخسرو نامه ای به رستم دستان نوشت و از او خواست تا تمام توان خود را برای خدمت به مردم ،صرف کند.پهلوان گرگین برای فرستادن این نامه به دست رستم انتخاب شد.پس از طی کردن راهی طولانی و پر دردسر بالاخره نامه به دست رستم رسید و او پس از خواندن آن بی درنگ سوار بر رخش شد و تا کیخسرو با قدرت تمام تاخت...