مهمانی پادشاه

حکایت گلستان

دسته : حکایات

زاهدي مهمان پادشاه شده بود.هنگام صرف غذا كمي غذا تناول كرد و به نماز ايستاد و به عمد نمازش را طولاني كرد تا به چشم همه نيكو بيايد.زماني كه به خانه برگشت به پسرش گفت كه بسيار گرسنه است.پسر پرسيد :مگر در قصر پادشاه مهمان نبودي؟زاهد گفت:چرا اما در حضور ايشان نتوانستم با جان و دل غذا بخورم و مراقب قضاوت پادشاه بودم.پسر رو به پدر كرد و گفت :پدر جان ،بهتر است نماز را هم دوباره بخوانيد كه با جان و دل بخوانيد.

مشخصات فیلم و صوت
اجرا کننده : مریم شفیع زاده
تنظیم پاییزه طاهری