حکایت مرد اسیر

قصه های گلستان

دسته : حکایات

پادشاهي بود بسيار مهربان و با تدبير.روزي دستور داد ؛ مردي را به خاطر بدگويي كردن از ديگران،مجازات كنند.مرد هنگامي كه حكم پادشاه راشنيد شروع كرد به بدگويي از او.پادشاه چون دورتر ايستاده بود صداي مرد را نشنيد .از وزيران پرسيد كه اين مرد چه گفت؟يكي از وزيران كه مردي مهربان بود گفت جناب پادشاه اين مرد از اينكه شما خشم خود را فرو خورديد شما را ستايش كرد اما وزير ديگر اين حرف را انكار كرد و واقعيت را به پادشاه گفت.پادشاه رو به حاضران كرد و گفت:دروغ مصلحتي اين وزير بهتر از راست فتنه انگيز ديگري است چرا كه باعث نجات جان يك انسان شد.

مشخصات فیلم و صوت
اجرا کننده : مریم شفیع زاده
تنظیم پاییزه طاهری