چگونه ستاره ها به آسمان آمدند؟
یحیی و همسرش سالها بود ازدواجکرده بودند، اما هنوز صاحب فرزندی نشده بودند. روزی همسر یحیی به او گفت: که باردار است. یحیی یک گوی درخشان پیدا کرد. آن را پنهان کرد تا وقتی فرزندش به دنیا آمد به او هدیه بدهد. وقتی همسرش زایمان کرد دیدند که صاحب 4 پسر عجیب شدند. یکی دهن بسیار بزرگی داشت، یکی یک جفت پای بلند داشت، دیگری چاق و تپل و بزرگ بود و یکی هم یک جفت چشم درشت داشت یحیی از دیدن آنها ناراحت شد. حتی برای آنها اسم هم نگذاشت. بچهها بزرگ شدند و مادر ترتیب یک سفر داد تا پدر به همراه فرزندانش به یک سفر برود. در این هرکدام از بچهها توانستند کارهای خارقالعادهای انجام دهند و نظر پدر را جلب کنند وقتی از سفر برگشتند پدر دوباره گوی درخشان را به خانه آورد و به پیشنهاد بچهها آن را به آسمان پرتاب کرد. تا هرکدام که گوی درخشان را گرفتند مال خودشان باشد؛ اما گوی منفجر شد و به دو نصف تقسیم شد. یک قسمت آ ن تبدیل به ماه نقرهای شد و قسمت دیگر به هزاران ستاره درخشان تبدیل شد.