ضامن آهو
روزی شکارچی در جنگلی دنبال آهو میگشت. برحسب اتفاق امام رضا (ع) هم در همان جنگل حضور داشتند تا اینکه چشم شکارچی به آهویی ماده افتاد. او به دنبال آهو رفت. آهو هم که متوجه شده بود به حضرت پناه آورد. حضرت امام رضا خواست که بهای آهو را به شکارچی بپردازد تا شکارچی آهو را آزاد سازد ولی شکارچی نپذیرفت. در همین هنگام آهو به حرف آمد و به امام رضا (ع) گفت: یا امام هشتم من دو بچه آهو دارم که گرسنهاند و انتظار مرا میکشند شما ضمانت مرا به این شکارچی بده من پس از شیر دادن به فرزندانم بازمیگردم و خود را تسلیم این شکارچی میکنم. امام قبول کرده و آهو پس از چندی بازمیگردد. شکارچی که این وفای به عهد آهو را میبیند دلش به رحم آمده و آهو را آزاد میسازد. و شکار را ترک میکند.
مشخصات فیلم و صوت
منبع قصه
:
عیون اخبارالرضا،جلد دوم،شیخ صدوق از استادش سلیطی از شکارچی بنام ابومنصور محمدابن عبدالرزاق طوسی
مدت قصه گویی
:
۱۵-۱٠ دقیقه
فرمت فایل
:
صوتی و تصویری
نویسنده
:
شیخ صدوق