اِسْتایِ زَنجیلْ باف
کو تشنه خرابو ،کلاه پس پرانک ، لپر بازی ،قلعه لون ،کلاغ پر ، جوز بازی ،جفت و طاق اوستا غلوم، دفتر بازی، لولو
، بجول بازی ، استا زنجیر باف،اراده گردانی ، تخم مرغ بازی ، پادشاه بازی ،جفتک چار کش ،ریگ بازی ، قایم باشک،درنه بازی ،خرسوز پالان سوز ،طناب بازی ، تشله بازی ،گوک به هوا، گله بازی ،گرگم و گله می برم ، چوب بازي، شب بازي ها هفت سنگ ،ارهنگ ارهنگ ،حیراب حیراب و ... از بازی های کودکان، نوجوانان و جوانان خراسان جنوبی است.
اِسْتایِ زَنجیلْ باف :
1- چند بچّه حدوداً 10 ساله و تقریباً هم نیرو - دختر یا پسر یا هر دو - در یک صف کنار هم میایستند و دستهای یکدیگر را محکم میگیرند.
2- در دو سر صف دو تا از بچّههای بزرگتر یا نیرومندتر میایستند و دست اوّلین بچّه سرِ صف را میگیرند.
3- این دو بچّه نقش دو «استاد» بازی را دارند.
4- بچّهای که در سر طرف راست صف ایستاده «استاد» اصلی بازی و آن که در سمت چپ صف بود «اِستایِ زَنجیل باف» (استاد زنجیر باف) خوانده میشد.
5- ابتدا «استاد» اوّلی به «استاد زنجیرباف» خطاب میکند و میگوید: «اِستای زَنجیل باف» و او در پاسخ میگوید : «بَاْله / اَاْله»(بله) و ادامه میدهد: «زَنجیلِماره بِباف»(زنجیر ما را بباف) و او میپرسد:«با صدای چه» اُستاد مثلاً میگوید: «با صدای کلاغ». آنگاه استاد دوّمی می گوید:«اُشتُرُن سَرکار از کَدُو قَلْأه بِرَن (اشتران سرکار) سرکار» عنوانی بود که به «امیرقاین» اطلاق میشد.(از کدام قلعه بروند).
و او دست خود و دست بچّهای را که گرفته، بلند میکند و میگوید: «اَزی قَلْأه»(از این قلعه).
6- «استاد زنجیرباف» در حالی که دست بچّه کناری خود را در دست دارد مرتّباً صدای «کلاغ» در میآورد و به راه میافتد .
7- بچّههای دیگر دست در دست بهدنبال او حرکت میکنند و از زیر بازوان «استاد» اوّلی و بچّه مجاور رد می شوند و صدای «کلاغ» در میآورند و به جای اولیّه خود برمیگردند
8- در نتیجه بچّه مجاور «استاد» برمیگردد و جهت ایستادنش عوض میشود و دو دست او که قبلاً در دو طرف وی بود هر کدام از جلو به سویی دیگر کشیده میشد.
9- این گفتگو میان دو «استاد» پیوسته تکرار میشود و هر بار «استاد زنجیرباف» با بچّههای پشتِ سرش از زیر بازوان دو بچّه بعدی رد میشوند تا جهت ایستادن و وضع دستهای همه بچّهها عوض شود و «زنجیر بافته شود». آنگاه پرسشها و پاسخهایی میان دو «استاد» ردّ و بدل میشود.
10- هر یک از دو «استاد» صف را به طرف خود میکشند و همه میگویند: "بکش و ببین"
11-آنقدر این کشیدن را ادامه میدهند تا دست یکی از بچّهها از دست بچّه کنارش در برود و «زنجیر» پاره شود .
12- با این عمل این بازی پایان مییابد.