جی‌.‌دی‌. سلینجر(جروم دیوید سالینجر)

Jerome David Salinge

دسته : نویسندگان
فعالیت : نویسنده

اودر سال 1919 در منهتن نیویورک متولدو در 2010 درگذشت.

شرح بانک های اطلاعاتی

جروم دیوید سالینجر در اولین روز سال نو میلادی سال 1919 به‌عنوان دومین فرزند خانواده به دنیا آمد. خواهرش دوریس كه سال 2001 از دنیا رفت، تا سالیان سال مأمور خرید بخش لباس فروشی فروشگاه بلومین گید بود. سال، پدر سالینجر از طریق وارد كردن پنیر و همبرگر كسب درآمد می‌كرد. مری جیلیش، مادر سالینجر تبار ایرلندی داشت و زاده اسكاتلند بود.

 سالینجر هرگز دانشجوی خوبی نبود. او كه در آن زمان سانی صدایش می‌كردند، وارد دانشكده شد (به مسوولان پذیرش این دانشكده گفته بود به ادبیات دراماتیك و ماهی‌های استوایی علاقه‌مند است) پس از دو سال رد شدن در امتحانات از دانشكده اخراج شد و به دانشكده نظامی‌رفت. سالینجر مانند هولدن كالفیلد مسوول تیم شمشیر بازی دانشكده بود و سردبیری كتاب سال فارغ‌التحصیلی آنجا را نیز بر عهده داشت. سالینجر سال 1937 همراه پدرش به اتریش و لهستان رفت. پدرش می‌خواست تجارت همبرگر را به او یاد بدهد، ولی سالینجر به این نتیجه رسید كه برای آن كار ساخته نشده است. او در این زمان یكی دو ترم را در دانشكده اورسینوس گذراند. هم دوره‌ای‌هایش در این دانشكده می‌گویند كه او همیشه می‌گفته می‌خواهد یك رمان بزرگ آمریكایی بنویسد.

سال 1939 سالینجر تحت تأثیر راهنمایی‌های استادش ویت برنت در دانشگاه كلمبیا اولین داستان كوتاه خود به نام «جوانان» را به مجله استوری فروخت. او در ادامه به نشریه‌ای مثل اسكووایر و كالییرز و ستردی ایونینگ‌پست داستان فروخت. بیشتر این داستان‌ها آثاری كلیشه‌ای و تكراری بودند كه اصالت چندانی در آنها دیده نمی‌شد. سالینجر پس از آن كه چندین‌بار داستان‌هایش رد شد، سرانجام در سال 1941 توانست در هفته نامه «نیویوركر» داستان چاپ كند؛ در آن زمان چاپ داستان در مجله نیویوركر هدف غایی هر نویسنده جویای نامی‌ بود. داستانی كه سالینجر چاپ كرده بود «یك شورش كوچك در میدان مدیسون» نام داشت كه بعد‌ها به رمان ناتور دشت تبدیل شد.

سالینجر به خدمت سربازی فرا خوانده شد. محل خدمت او در دیون به مكان یكی از داستان‌های معروفش به نام «برای ازمه؛ با عشق و فلاكت» تبدیل شد. این داستان در مجموعه 9 داستان احتمالا عاطفی‌ترین داستان است. سالینجر سال 1945 در بیمارستان بستری شد؛ علت بستری شدن او خستگی جنگ اعلام شد كه البته حسن تعبیری برای فروپاشی روانی ناشی از فشار‌های جنگ بود. او پس از بهبود تا پایان جنگ در اروپا ماند.

 سلینجر پس بازگشت به ايالات متحده در سال 1946 و شروع زندگي دوباره در شهر داستان هاي بيشتري نوشت و آنها را در بسياري از مجله هاي مطرح منتشر كرد. در سال 1951 سلينجرتنها رمان كاملاً بلندش يعني ناطور دشت را نوشت.

سلينجر با شروع دهه 60 ميلادي وقتي شهرتش رو به افول گذاشت كمتر مطلب منتشر كرد و از اجتماع كناره گرفت. در 1965 بعد از انتشار داستان ديگري با انتقادات گسترده ای مواجه شد و پس از آن تقريباً به طور كامل از زندگي عمومي كناره گرفت گر‌چه همین امر او را مشهورتر هم كرد.

از مختصر نقل قول هايي كه از سلينجر نقل شده برمي آيد كه او به نوشتن داستان هايش تا به امروز ادامه داده اما اكثر كارهايش تا بعد از مرگش منتشر نخواهند شد. حتي رمان ناتور دشت هم ممكن است روزي به شکل کامل تری منتشر شود.

جنبهٔ مهم زندگی سالینجر، مبهم‌بودن او برای منتقدان و هواداران اوست. به بیان بهتر، نوعی دور از دسترس بودن است. به همین دلیل، اطلاعات زیادی درمورد زندگی روزمره و عادی او موجود نیست. سالینجر در ۲۷ ژانویهٔ ۲۰۱۰ و به مرگ طبیعی در محل زندگی خود در شهر کوچک کورنیش در نیوهمپشایر درگذشت.


برخی از آثار:


مجموعه داستان‌ها:

دلتنگی‌های نقاش خیابان چهل و هشتم، ترجمه احمد گلشیری، انتشارات ققنوس

هفته‌ای یه بار آدمو نمی‌کشه، ترجمه امید نیک‌فرجام و لیلا نصیری‌ها، انتشارات نیلا

نغمه غمگین، ترجمه امیر امجد و بابک تبرایی، انتشارات نیلا

یادداشت‌های شخصی یک سرباز، ترجمه علی شیعه‌علی، انتشارات سبزان

دختری که می‌شناختم، ترجمه علی شیعه‌علی، انتشارات سبزان

شانزدهم هپ ورث، ترجمه علی شیعه‌علی، انتشارات سبزان


رمان‌ها و داستان‌های بلند:

ناتور دشت، ترجمهٔ محمد نجفی، انتشارات نیلا؛ ترجمهٔ احمد کریمی حکاک، انتشارات ققنوس

فرانی و زویی، ترجمهٔ میلاد زکریا، نشر مرکز؛ ترجمهٔ امید نیک‌فرجام، انتشارات نیلا

تیرهای سقف را بالا بگذارید نجاران و سیمور: پیشگفتار، ترجمهٔ امید نیک‌فرجام، انتشارات ققنوس؛ همچنین با عنوان بالابلندتر از هر بلندبالایی، ترجمهٔ شیرین تعاونی، انتشارات نیلوفر

جنگل واژگون، ترجمهٔ بابک تبرایی و سحر ساعی، انتشارات نیلا

شانزدهم هپ‌ورث ۱۹۲۶، ترجمهٔ رحیم قاسمیان، انتشارات نیلا


مشخصات بانک های اطلاعاتی
جنسیت : مذکر