زیبا صدایم کن

از مجموعه‌ی «رمان نوجوان امروز»

گروه سنی : ۱٢ تا ۱٨ سال به بالا
سال انتشار : ۱٣٩۴

این داستان درباره‌ صفحه‌ی حوادث روزنامه نیست که نوشته بودند پدری دخترش را وادار به فروش مواد مخدر کرد. بابای دختر این داستان هرگز با دخترش به سرقت از مغازه‌‌ی طلافروشی دست نزده و از گاوصندوق فروشگاه خوش‌خواب رویا چیزی ندزدیده.
رمان «زیبا صدایم کن» قصه‌‌ی دختر 15 ساله‌ای به نام زیباست که در آسایشگاه کودکان بی‌سرپرست زندگی می‌کند و پدرش به خاطر اختلال روانی در تیمارستان است و مادرش از او جدا شده و با فرد دیگری ازدواج کرده است.
در یک روز پاییزی پدرش زنگ می‌زد و از او می‌خواهد کمکش کند تا از تیمارستان فرار کند این اتفاق روی می‌دهد و پس از رسیدن به هم تصمیم می‌گیرند تا در خیابان‌های تهران با هم جشن تولد دونفره بگیرند. شما هم به این جشن تولد دعوتید.

شرح کتاب

بخشی از اثر:

محاصره شده بودیم. هیچ راه فراری نبود. هرلحظه به ماشین‌های پلیس اضافه می‌شد که با آژیرهاشان جیغ‌کشان خیابان‌های اطراف را می‌بستند. هلی‌کوپتری هم بالای سرمان در پرواز بود. هر جا نگاه می‌کردم، انعکاس نورهای سرخ و آبیِ چشمک‌زن بود. گیج و مات به هم نگاه کردیم. صدای یکی از پلیس‌های لعنتی را شنیدیم که می‌گفت: «شما محاصره شدین. هیچ راه فراری ندارین، تا این‌جا رو رو سرتون خراب نکردیم، دستاتونو بذارین رو سرتونو از اون آشغالدونی بیایین بیرون»

.

.

«پیاده رو خلوت بود. دست در دست هم راه افتادیم به چیزهای خنده‌دار خندیدیم. به چیزهایی که برای هیچ‌کس جز خودمان خنده‌دار نبود. به موش‌های چاق و تنبل تو جوی‌ها خندیدیم. به درختی که شبیه یک لک‌لک کج و کوله پاهاش توی جوی بود و هیکلش توی آسمان. به پیرزن و پیرمردی که مثل لاک‌پشت‌ها راه می‌رفتند اما مثل گنجشک‌ها جیک جیک و بگومگو می‌کردند.»

مشخصات کتاب
زبان : فارسی
تیراژ : ٧٠٠٠ صفحه
قطع : رقعی
نوع چاپ : مشکی
تعداد صفحات : ۱٩٢
نوبت چاپ : اول
نوع جلد : نرم
شابک : ٧- ٠۱٩۴- ٠۱- ۶٠٠- ٩٧٨
ویراستار : شیوا حریری
اندازه کتاب : ۱۴ * ٢٠/۵
دیویی : ٣ فا ٨
۶٢/
ناظر هنری : هدی حدادی
مدت زمان اثر :