خرگوش کوچولو از لانه خارج شد. پاورچین پاورچین به طرف برکه رفت. یک دفعه، قورباغه سرش را از آب بیرون آورد و گفت: « قور...!»

خرگوش کوچولو که غافلگیر شده بود با یک جست به لب برکه رسید. هنوز با قورباغه سلام و احوالپرسی نکرده بود که سر و کله مار خوش خط و خال پیدا شد . مار کوچولو فِش فش می کرد و روی زمین به طرف او می خزید. بعد از مار خارپشت رسید. وقتی خرس کوچولو هِن هن کنان آمد؛ پروانه های رنگارنگ هم همه جا در حال پرواز بودند و برای دوستانشان بال تکانن می دادند.