روزی که خورشید به دریا رفت
خرگوش کوچولو هنوز دریا را ندیده بود، اما قرار بود روز بعد با پدرش به کنار دریا برود. بنابراین، آن روز شیطانی نکرده بود و باادب تر و تمیزتر از همیشه شده بود. اما روز بعد هر چه خرگوش کوچولو منتظر ماند، خورشید طلوع نکرد. او که حوصله اش سررفته بود بیرون رفت و از ستاره ها و ماه پرسید که چرا خورشید درنیامده است. اما آنها هم نتوانستند به او پاسخی دهند.
سرانجام، قورباغه از دریا و از خوشحالی ماهیها برای او خبر آورد. آخه آن روز خورشید برای روشن کردن ته دریا به آنجا رفته بود!
مشخصات کتاب
ناشر
:
کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
تصویرگر
:
محمد نیکفر
زبان
:
فارسی
قطع
:
خشتی
نوع چاپ
:
رنگی
تعداد صفحات
:
٢۴
نوبت چاپ
:
اول
نوع جلد
:
نرم
اندازه کتاب
:
٢۴×٢٤
دیویی
:
٣٩٨
٢/
ر ٨۶٩ س
٢/
ر ٨۶٩ س